یک فرشته به نام...
وقتی میای....................................................! نمیدانم معنی لبخند های تو چیست؟ یعنی لبخند تلخ خداحافظی؟ یا لبخند شیرین و گرم،مثل اولین دیدار!؟ فقط یه چیز کاملا مشخص است لبخند های تو من را در خودم هم غرق میکند! آن تابستان این تابستان فرقشان تنها در آوا نیست،فرقشان صدها حرف است این بار زندگی تمام میشود این بار تمام واقعیت ها نمایان میشود ایمان دارم که اینطور خواهد شد و تنها چیزی که شاید ناگفته بماند در میان ما عشق است دیوانگی و فریاد! لبخند که میزنی در دلم قند آب میشود خون به چهره ام میدود دستانم لرزش میگیرند چشمانم سیاهی میروند سرم نیز گیج میرود و دیگر اینکه پاهایم سست میشوند گوش هایم دیگر نمیشنوند نه از ذوق نه از شادی از فکر اینکه شاید روزی برسد که دیگر تو رت نبینم و فکر کنم این روزها همان روز هاست! نمیدونم این مطلب و میخونی یا نه اما خواستم که بدونی عشق با غرورش زیباست! و من عاشق این غرورم هر چقدر هم که من و زیر پاهاش له کنه! سرد سخت گمشده در یک برهوت یخی سر میدهد نجوا یک قلب یخی تنها گرم بود میتپید قبل از انکه در میان دست های ادمی در میان همه ی مردم بشود رسوا دنبال تو امدن تنها بهانه ایست برای دیرتر مردن! دلم برایت خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی تنگ شده اما اگه تو میخوای باشه قبول تنها میمانم! سلام: فکر میکنم این اولین باری باشه که داریم بدون حاشیه حرف میزنم میخواستم توصیه کنم به وبلاگ پایان آغاز رهایی است که داخل لینک های من است؛حتما سر بزنید ممنون،نگاه،نویسنده وبلاگ! در آخر دفترچه ام کنار اسم خط خورده ات رنگ چشم هایت را بیصدا نوشتم تا همیشه به یاد داشته باشم تا گرمای زندگی بخش وجودت در خاطرم هست زندگی باید کرد!
Power By:
LoxBlog.Com |